آسیمه سر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(~. سَ) (ص مر.) نک آسیمه.
فرهنگ عمید
سراسیمه: آسیمهسار و سرنگون، او از برون، من از درون / او غرق خوی، من غرق خون، او منتظر من محتضر (قاآنی: ۲۸۵)،
حل جدول
پریشانحال
پریشان حال
مضطرب
مترادف و متضاد زبان فارسی
آسیمهسار، آسیون، پریشان، حیران، دستپاچه، سرگردان، سرگشته، گیج، متحیر، متزلزل، مشوش، مضطرب، نوان
فرهنگ فارسی هوشیار
سرگشته، سرگردان
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.